ادیان و مذاهب ابزار تشدید کننده ای زن ستیزی است که در شکل فرهنگ و ایدیولوژی در جوامع طبقاتی تبارزکرده است.
تک خدایی و یکتا پرستی با مشخصات مردانه و نیرومند برای کنترول اعمال بشر و طبیعت میکانیسمی است که همه را ملزم مینمایدتا از خدا و دستورات او در همه امور زندگی پیروی نمایند، در غیر آن در آتش دوزخ خواهید سوخت. درینجا هیچ راهی برای انسان به جز تعمیل اراده ای خدا باقی نمیماند . در ادیان ابراهیمی از همان آغاز افسانه سیمبولیک خلقت، زن موجود ضعیف، انسان درجه دو و با قوه فکری ناقص خلقت شده است، در بین ادیان تک خدایی، دین اسلام به زنان صفت ناقص العقل داده است.
در دین اسلام که با حذف حد اقل های یک زندگی انسانی در دنیا و حواله زندگی بهتر برای زنان در آخرت دمار از زندگی زنان کنده است، روابط زن را با سه مشخصه »زن»، »مادر» و »خواهر» ، از اجتماعی که در آن زندگی میکنند، قطع کرده است .و این سه مشخصه امکان حاکمیت مطلق مرد را بر زن تآمین مینماید. دین اسلام که توسط محمد معرفی شده خیلی زیاد متآثر از خصوصیات فردی محمد بوده و دیدگاه های عقده ای او در آیت های مختلفی متجلی است.
دیدگاه جنسیتی بر زن در اسلام محمدی خیلی بارز است، زن از نظر اسلام محمدی منبع لذت مرد است و به مرد حق میدهد که اگر زنی از محدودیت های تعیین شده پا فرا تر گذارد باید تنبه و مجازات گردد ، دین اسلام محمدی با قواعدی از کلی ترین تا جزئی ترین مسائل روزمره و معمولی زنده گی زنان را تعیین نموده و احکام شرعی را جز زندگی روزمره آنها نموده است که بدین ترتیب تمام محدودیت هایی که بر زن تحمیل میشود را میتوان در شیوۀ عمل کرد نهاد هایی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جامعه ای اسلامی دریافت. قوانین طلاق، ارث و حق حضانت فرزند در ذهنیت آحاد جامعه و دولت با ضمانت شرعی و قانونی آنچنان نهادینه شده که هیچ زنی را مجال ایستاده گی در مقابل آن نمیدهد.
در افغانستان آغاز نهضت ازادی خواهی زنان به تقریبن ٩ دهه پیشتر بر میگردد، با وجود تغییرات و نوسانات فرهنگی و سیاسی متعدد تغییرات قابل توجه در وضع زنان دیده نشده بلکه هر روز بر تعداد مزدوران و اوباشان سرکوبگرزنان افزوده میشود .
افغانستان کشوریکه در طی چند دهه جنگ به ميدان کارزار اسلاميستها به همکاری و کمک سرمایه داری جهانی جاییکه دولت و مخالفین هر دو مشروعیتش را از اسلام محمدی میگیرند به محل خیلی نا امنی برای زنان تبدیل گردیده است.
بوجود امدن مدارس دینی با کمک سرمایداری جهانی، با دیدگاه های حزبی(اسلامیستی) و بازگشت به اصل اسلام سبب تشدید بنیادگرایی در افغانستان گردیده است . شاگردان این مدارس افراد ایزوله شده از جامعه، متعصب پرخاشگر و در پی تحقق اصل اسلام در جامعه است.که به تکفیریان مشهور اند.این دانش آموزان دینی با دیدگاه حزبی اسلامیستی از منتقدین بشدت سر سخت حضور زنان در جامعه هستند و با تمام انواع آزادی چه فردی و چه اجتماعی در تضاد اند.
از آنجاییکه اسلاميسم و بنيادگرایی محصول تحولات مادی و معنوی جوامع بحران زدۀ اسلامی در زمان کنونی است و گرايشات آن با شیوۀ توليد حاکم و نياز سرمايۀ داری جهانی سازگار است و از آنجاییکه به صورت آگاهانه دین به ايدئوژی حاکم این نظام در این مناطق تبدیل شده لذا مبارزه ايدئولوژيک موازی با مبارزه سياسی و اقتصادی از اهميت خاصی بر خوردار است
لذا برزنان آگاه روشنفکران و مبارز است تا مبارزه با این جريانات فوق ارتجاعی را از مبارزه با مناسبات توليد سرمايه داری جدا نسازند.
رهایی زن در قید رهایی انسان از نظام سرمایه داری است برای مبارزه با سرمایه داری ناگذیر از نقد ومبارزه رويارویی با اسلاميسم و باورهای دينی استیم. بینیش های عصر حجری و نمایندگانشان امید بر زندگی نصف جامعه انسانی را ربوده است لذا مبارزۀ آزاديخواهی زنان نميتواند به ساده گی و بدون مبارزه با ارزشها و قوانين دينی انجام پذيرد .
