برای یک غارت دیگری توسط میراث خوار استعمار
خط دیورند در سال ۱۸۹۳ به عنوان مرز بین هند برتانوی و امارت افغانستان توسط مورتیمر دیورند، دیپلمات انگلیسی خدمات استعماری هند و عبدالرحمن خان، امیر افغانستان، تحت عنوان تعیین محدودیت های حوزه های مربوط به خود کشیده شد. در این زمان انگلیس ها افغانستان را یک کشور به اصطلاح مستقل شناختند که نظارت بر امور خارجی و روابط دیپلوماتیک آن باید در دست خودشان یعنی انگلیس ها میبود.
موافقتنامه یک صفحه یی مورخ ۱۲ نومبر ۱۸۹۳، شامل هفت مقاله کوتاه، از جمله تعهد به عدم مداخله فراتر از خط دیورند بود. یک ارزیابی مشترک مرزبندی بین برتانیه و افغانستان که از سال ۱۸۹۴ شروع و تا سال ۱۸۹۶ دوام کرد، حدود ۸۰۰ مایل (۱۳۰۰ کیلومتر) از مرز را احتوا می کرد. این ارزیابی که به گونه ای پایان «بازی بزرگ» بین برتانیه و روسیه را اعلام میکرد، افغانستان را به عنوان یک منطقه حائل بین منافع برتانیه درهند و روسیه در منطقه تبدیل کرد. این خط، همانطوری که در آن با معاهده افغانستان و انگلیس (معاهده راولپندی) در سال ۱۹۱۹ تغیرات ناچیزی رونما گردید، در سال ۱۹۴۷ به کشور جدیدی جدا شده از پیکر هند، بنام پاکستان به ارث رسید.
خط دیورند از مناطق قبایلی پشتون گذر می کرد و از آنجا به سمت جنوب از منطقه بلوچستان عبور نموده و از نظر سیاسی پشتون ها، بلوچ ها و سایر گروه های قومی را که در دو طرف مرز زندگی می کنند، بدو گروه منقسم کرد. این مرز خیبر پختونخوا، بلوچستان و گلگیت- بالتستان در شمال و غرب پاکستان را از ولایات های شمال شرقی و جنوبی افغانستان جدا می کند، که از منظر جیوپولیتیک و جیواستراتیژیک به عنوان یکی از خطرناک ترین مرزهای جهان شناخته شده است.
در سال ۱۸۹۶، امتداد مرزی طولانی ای از دریای کابل تا چین، که طول دالان واخان را نیز حتوا می کرد مشخص شد. به این ترتیب فقط بخش نزدیک خیبر پاس(گذرگاه خیبر) برجا ماند که آن هم در معاهده ۲۲ نومبر ۱۹۲۱توسط پدر زن امیر امان الله، محمود طرزی به عنوان «رئیس دولت افغانستان برای انعقاد معاهده» و هنری آر سی دابز«نماینده هیئت فوق العاده انگلیس در کابل» به امضا رسید و حاوی یک اصلاح کوچک در منطقه ارندو (شهرکی درمنطقه چترال خیبر بختونخوا و در کنار رود «لندی سین» در سرحد ولایت کنر افغانستان) بود.
در مدت زمان کوتاهی پس از تعیین خط مرزی دیورند، انگلیس ها درسمت خط مختص به خود شروع به اتصال خط آهن ایالت شمال غربی کردند (این خط آهن از ادغام خط آهن سند، پنجاب و دهلی، خط آهن ایالت وادی سند و خط آهن ایالت پنجاب در سال ۱۸۸۶ به میان آمده بود). در این میان عبدالرحمن خان نورستان را فتح کرد و جمعیت آنرا مسلمان ساخت. همزمان، افراد قبایل «افریدی» به قیام مسلحانه ای علیه انگلیس ها دست زدند و منطقه آزادی را بین پیشاور و خط دیورند ایجاد کردند. در این زمان درگیریها ای که بین افغان ها و راج برتانیه (حکومت شاهی انگلیسی هند) که از دهه ۱۸۷۰ شروع شده بود، سفر بین پیشاور و جلال آباد را تقریباً ناممکن میساخت. در نتیجه، مسافرت در سراسر سرحد افغانستان و هندبرتانوی تقریباً به طور کامل متوقف شد. علاوه بر این، انگلیس ها ده ها هزار پشتون های ساکن مناطق آنسوی دیورند را در سپاه هند برتانوی استخدام کردند و آنها را در سراسر هند و جنوب شرق آسیا مستقر کردند. قرارگرفتن در معرض هند، همراه با سهولت مسافرت به سمت شرق به پنجاب و دشواری سفر به افغانستان، بسیاری از پشتون ها را به سمت قلب هند برتانوی و دور شدن از کابل سوق داد. همزمان با استقلال هند از دست برتانیه، افکار سیاسی به سه دسته تقسیم می شد، آنانی که از وطن هندیهای مسلمان به شکل یک دولت جدید پاکستان حمایت میکردند، کسانی که از اتحاد مجدد پشتون ها با افغانستان حمایت میکردند، و کسانی که معتقد بودند هند متحد گزینه بهتری خواهد بود.
پس از جنگ سوم افغان و انگلیس در ماه می ۱۹۱۹ که شهرهای کابل و جلال آباد توسط نیروی هوایی سلطنتی برتانیه بمباران شد، حکام افغانستان در معاهدات ۱۹۱۹، ۱۹۲۱ و ۱۹۳۰ مجدداً بر قبول مرزهای هند و افغانستان تأکید کردند (دولت افغانستان سرحد هند و افغانستان را که توسط امیر مرحوم پذیرفته شده بود، می پذیرد – ماده پنجم «معاهده راولپندی، ۸ آگست ۱۹۱۹) همچنین ماده دوم ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱ معاهده راولپندی را نهایی می کند.
طوری که قبلا تذکر رفت، پاکستان قرارداد ۱۸۹۳ (میان امیر عبدالرحمن و دولت هند برتانوی متعاقب آن معاهده راولپندی ۱۹۱۹(میان دولت امانی و هند برتانوی) را پس از جدایی از هند برتانوی در سال ۱۹۴۷ به ارث برد. لیکن از آن زمان تا کنون، هرگز موافقتنامه یا تصویب رسمی ای در مورد خط فرضی دیورند بین اسلام آباد و کابل وجود نداشته است. پاکستان مدعی است که بنابر یوتی پوسیدتس جورس (قانون بین المللی) نیاز به یک توافق جدید برای تعیین مرز با افغانستان ندارد، و از جانبی محاکم زیاد جهان و «کنونشن ویانا» به طور کل از تحویل سرحدات قدیم به کشورهای جدیدالتاسیس حمایت می کنند، اما اعلام یک جانبه سرحدات از سوی یکی از جوانب قضیه حاوی کدام ارزش حقوقی نمی باشد. هرگونه تغییر در سرحدات میان کشورها باید بر اساس توافق طرفین منازعه صورت گیرد.
در زمان استقلال هند پشتونهای آنسوی دیورند که در مرز با افغانستان زندگی میکردند، تنها یک حق انتخاب داشتند، و آن اینکه بخشی از هند یا پاکستان شوند. علاوه بر این، در زمان جنبش استقلال هند، ملی گرایان معروف پشتون مانند عبدالغفارخان و جنبش خدایی خدمتگار او از یک هند متحد حمایت می کردند و نه یک افغانستان متحد – و این در حقیقت بخشی از همان توطئه ها و دسایسی بود که برای تخریب پشتون ها در داخل خودشان توسط احزاب ساخته دست انگلیس و رهبران آن طرح ریزی شده بود. به این ترتیب افکار عمومی در میان پشتونها به اکثریتی که مایل به پیوستن به دولت پاکستان بودند و اقلیتهایی که میخواستند بخشی از قلمرو هند را تشکیل دهند، منقسم شد. همینکه ایده هند متحد شکست خورد، غفارخان با پاکستان بیعت کرد و منبعد به اصطلاح مبارزات خود را برای خودمختاری پشتون های پاکستان آغاز کرد. اما رویدا های ساليان بعد از آن نشان دادند که مدعیات خودمختاری پشتون ها توس این شخصیت های مشکوک و بازماندگان شان دروغی بیش نبود.
در ۲۶ جولای ۱۹۴۹، زمانی که روابط افغانستان و پاکستان به سرعت رو به وخامت می رفت و طیاره نظامی نیروی هوایی پاکستان دهکده ای را در سمت افغانستان خط دیورند در پاسخ به گشودن آتش از سوی افغانستان در تلاقی مرز دو کشور بمباران کرد، لویه جرگه ای در افغانستان برگزار شد. طرف افغانستان طی قطعنامه ای در پاسخ به بمباران اعلام کرد که «نه دیورند خیالی و نه هیچ خط مشابهی را به رسمیت نمی شناسد» و تمام توافقات قبلی روی خط دیورند باطل است. آنها همچنین اعلام کردند که خط انقسام قومی دیورند تحت اجبار بر آنها تحمیل شده است و حکمی است. این تصمیم هیچ تأثیر ملموسی از خود برجای نگذاشت، زیرا از جانب سازمان ملل متحد هیچگونه حرکتی برای اجرای چنین اعلامیه ای صورت نگرفته است. زیرا هر دو کشور به طور مداوم درگیر جنگ های داخلی (افغانستان) و همسایگان خود (جنگهای هند و پاکستان) بودند. در سال ۱۹۵۰ مجلس عوام برتانیه نظر خود را در مورد مناقشه سرحدی بین افغانستان و پاکستان بر سر خط دیورند چنین بیان کرد:
دولت اعلیحضرت در بریتانیا با تأسف اختلافات بین دولت های پاکستان و افغانستان را در مورد وضعیت مناطق در سرحد شمال غربی مشاهده کرد. نظر دولت اعلیحضرت این است که پاکستان در حقوق بین الملل وارث حقوق ومکلفیت های دولت قدیم هند و دولت اعلیحضرت در انگلستان روی این سرزمین ها است و خط دیورند مرز بین المللی است.
فلیپ نوئل بیکر، ۳۰ جون ۱۹۵۰
این در حقیقت آخرین میخی بود که دولت انگلیس بر تابوت داعیه آزادیخواهی پشتون های آنسوی خط دیورند می کوبید.
نشست شورای وزیران سازمان پیمان جنوب شرقی آسیا (سیتو) که در سال ۱۹۵۶ که در کراچی، پایتخت آن زمان پاکستان دائر شد نیز طی قطعنامه ای اعلام کرد که : دولت های آنها حاکمیت و استقلال پاکستان را تا خط دیورند، مرز بین المللی پاکستان و افغانستان امتداد یافته است به رسمیت می شناسند و در نتیجه تآکید شد «معاهده» در مواد ۴ و ۸ منطقه را تا خط مورد نظر در بر دارد.
معاهده دفاع دسته جمعی جنوب شرقی آسیا (سیتو) یا «پیمان مانیلا» بخشی از دوکتورین امریکایی هنری ترومن (رئیس جمهور وقت امریکا) برای ایجاد یک نیروی دفاعی جمعی در برابر نفوذ روز افزون کمونیزم (بویژه چین) در آسیا و جنوب شرق آسیا بود. این سیاست که عمدتاً توسط دیپلمات امریکایی و کارشناس امور اتحاد جماهیر شوروی جورج اف. کنان طرح ریزی شده بود، توسط جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه رئیس جمهور دوایت آیزنهاور در مصنه عمل پیاده شد. بنابراین به هیچوجه نمیتوانست منافع استعاری قدیمی انگلیس و میراث خوار او، یعنی پاکستان را در این منطقه آسیا نادیده بگیرد.
در سال ۱۹۷۶ محمد داوود، رئیس دولت و دیکتاتور وقت افغانستان خط دیورند را به عنوان مرز بین المللی پاکستان و افغانستان به رسمیت شناخت. او این اعلامیه را در جریان یک سفر رسمی به اسلام آباد پاکستان منتشرکرد. موضعگیری جدید این فرد در قبال خط اجباری دیورند پرده از روی تصنعات قبلی او برداشت و عملا نشان داد که هیچوقت وی طرفدار آزادی مناطق پشتون نشین آنسوی دیورند رهایی پشتون ها از بند استثمار یکی ازخشن ترین میراث خواران استعمار قدیم نبوده است.
جغرافیا
قسمت بیشتر خط دیورند محدود به کوه ها است. این کوه ها همه بلند و مرتفع هستند.
سلسله کوه های سپین غر تقریباً در وسط خط قرار دارد. شرقی ترین نقطه خط که به چین ختم میشود، در سلسله کوه های «قراقرم» واقع است. بخش غربی خط که در عین حال پایین تر و پراگنده میباشد مشتمل بر صحرای «ریگستان» است.
«نوشق» بلند ترین قله بعد از تراجمیر در بین سلسله کوه های هندوکش است که در امتداد مرز کنونی بین افغانستان و پاکستان واقع است. این قله در فاصله کمی تا شرق «کی 2) یا بلندترین قله جهان است که در انتهای سمت شرقی خط در پاکستان امتداد یافته است.
دریای کنر، دریای کابل، دریای کرم و دریای گومل همگی از خط دیورند می گذرند. در انتهای بسیار غربی خط، فرورفتگی گودزاره قرار دارد.
دوازده ولایت افغانستان در امتداد مرز دیورند قرار دارند: نیمروز، هلمند، قندهار، زابل، پکتیکا، خوست، پکتیا، لوگر، ننگرهار، کنر، نورستان و بدخشان – همچنین سه واحد اداری کنونی پاکستان در امتداد این مرز قرار دارند که عبارت از ایالت بلوچستان، ایالت خیبر پختونخوا و منطقه گیلگیت- بالتستان اند.
از آنجایی که هند مدعی تمام سرزمین های کشمیر است، از نظر تاریخی ۱۰۶ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد (ازطریق گلگیت- بالتستان تحت نظارت پاکستان در کشمیر و دالان واخان در سمت افغانستان)، دیدگاهی که توسط برخی از سیاستمداران هندی از جمله وزیر داخله آن کشور ابراز شده است. با این حال در اسناد رسمی وزارت داخله هند، از داشتن مرز با افغانستان تذکار نرفته است. وزیر خارجه پاکستان نیز وجود مرز مشترک افغانستان و هند را رد کرده است.
چندی قبل هند به کشورهای منطقه در باره پیوستن آنها به دالان اقتصادی «غیر قانونی» چین و پاکستان هشدار داد. بر اساس مقاله انترنتی۲۵جولای سبهایان چکرابورتی، سخنگوی وزارت امور خارجه هند گفت: «ما گزارش هایی در مورد تشویق مشارکت دیده ایم. هر گونه اقدام از این دست در جهت تشویق مشارکت کشور ثالث در به اصطلاح کریدور اقتصادی چین و پاکستان به طور مستقیم حاکمیت و تمامیت ارضی هند را نقض می کند».
متعاقبا، چین و پاکستان از هر کشوری که برای «همکاری سودمند متقابل» به کریدور اقتصادی چند میلیارد دلاری آنها بپیوندد استقبال کردند.
مواضع سختگیرانه هند در برابر سی پی ای سی زمانی بروز می کند که پکن از حکومت جدید طالبان در افغانستان خواستار همکاری برای تطبیق نقشه های اتصال آن کشور با پاکستان از طریق جاده هایی با شرایط آب و هوای مساعد؟؟ کرده است.
«کریدور اقتصادی پاکستان و چین» ا ز مجموعه ای پروژه های زیربنایی است که از اوایل سال ۲۰۱۳ در سراسر پاکستان در حال تکمیل است. سی پی ای سی که ارزش اولیه آن ۴۷ ملیارد دالر بود تا سال ۲۰۲۰ به ۶۲ ملیارد دالر افزایش یافت. دهلی جدید از همان آغاز کار این پروژه، که ا ز طریق یک بخش بزرگ خاک کشمیر که در حال حاضر تحت اشغال پاکستان میباشد صورت می گیرد به طور مسلسل اعتراض کرده است.
دعوت پاکستان و چین از سهمگیری سایر کشورها در این پروژه درست پس از گزارش هایی مبنی بر توقف پروژه به دلیل نا مساعد بودن سطح زمین، مقاومت مردم محلی در مناطقی مانند بلوچستان، و حمله به انجنیران و کارگران چینی صورت گرفت.
واخان افغانستان – اهمیت استراتیژیک
واخان تا سال ۱۸۸۳ شامل تمام دره رودخانه پنج و رودخانه پامیر و همچنین جریان بالای رودخانه پنج معروف به دریای واخان بود. قراردادی در سال ۱۸۷۳ بین برتانیه و روسیه، حوزههای نفوذ دو کشور را در رودخانه های پنج و پامیر و واخان را تقسیم کرد. از آن زمان تاکنون، نام واخان عموماً در اشاره به منطقه ای در خاک افغانستان، در جنوب دو دریای مذکور استفاده می شود. بخش شمالی واخان تاریخی اکنون بخشی از ولایت خودمختار گورنو- بدخشان در خاک تاجیکستان است. .
تنها راه ورود به واخان مسیر ناهمواری است که از اشکاشم و قلای پنجه گذشته به سرحد بروغیل میرسد. مسیرها ای که از انتهای جاده به گذرگاه واخجیر منتهی می شوند، گذرگاه کوهستانی ایست که به چین می رسد و بروی مسافران بسته است.
قسمت غربی واخان بین اشکاشم و قلعه پنجه به واخان سفلی معروف است که شامل دره رودخانه پنج است. درههای رود واخان، رود پامیر و شاخههای آن و زمین بین آنها به واخان علیا معروف است.
منتهی الیه شرقی واخان علیا به گره پامیر معروف است، منطقه ای که رشته کوه های هیمالیا، تیان شان، قراقرام، کونلون و هندوکش به هم می رسند. غرب گره پامیر، پامیر کوچک، یک دره علفزاری قوس مانند وسیع به طول ۱۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰ کیلومتر است که شامل دریاچه چقماقتین، سرچشمه رودخانه اکسو یا مرغاب است. در انتهای شرقی پامیر کوچک دره تگرمنسو قرار دارد که از آنجا گذرگاه بسته تگرمانسو (۴۸۲۷ متر) به چین منتهی می شود. پامیر کلان یا پامیر بزرگ، دره ای است در شمال غربی پامیر کوچک به طول ۶۰ کیلومتر در جنوب دریاچه زورکل، که توسط رودخانه پامیر تخلیه می شود.
سلسله کوهی که دو پامیر را از هم جدا می کند به سلسلخ کوه نیکلاس معروف است. در غرب سلسله کوه نیکلاس، بین پامیر بزرگ و دره پایین رودخانه واخان، سلسله کوه واخان قرار دارد که در کوه پامیر (۶۳۲۰ متر) به اوج ارتفاغ خود می رسد.
جادههای منطقه دارای زیارتگاههای کوچکی برای پیروان مذهب اسماعیلی است و مزین به «سنگهای خاص و بزکوهی پیچ دار و شاخ گوسفند» است که در آیین های زرتشتی نمادی از پاکی است.
دهلیز واخان
واخان یک نوار طولانی و باریکی است که به نام دالان واخان یاد شده به شهری تاشقرغان تاجیک چین متصل می شود. این گذرگاه منطقه گورنو- بدخشان تاجیکستان را از خیبر پختونخوا در پاکستان و گلگیت- بالتستان جدا می کند.
از نظر تاریخی، واخان برای هزاران سال منطقه مهمی بوده است، زیرا محل تلاقی بخشهای غربی و شرقی آسیای مرکزی میباشد.
واخان غربی در اوایل قرن اول میلادی توسط «کوجولا کودفایسس» اولین «کوشان بزرگ» فتح شد. کودفایسس یکی از پنج «زایهو» یا شاهزادگانی بود که هسته اصلی پادشاهی کوشانی را تشکیل دادند. واخان به طور غیر مستقیم از طریق حاکمان نیمه مستقلی که توسط کوشانی گماشته شده و بر تجارت در مسیر بودایی «راه ابریشم» نظارت داشتند، اداره می شد.
تا سال ۱۸۸۳ واخان شهری در دو سمت رودخانه های پنج و پامیر بود که توسط یک حاکم موروثی به اسم «میر» و پایتختی بنام قلعه پنجه اداره می شد. این شهر معمولاً خراج گزار بدخشان بود، اما در دهه ۱۷۵۰، زمانی که چینگ خانات زنگار را فتح کرد، در نهایت واخان و شغنان را نیز فتح کردند. خانات قوقند سرانجام واخان و شغنان را در دهه ۱۸۳۰ از کینگ باز ستاند.
طوری که قبلا تذکر رفت، قراردادهای بین برتانیه و روسیه در سال ۱۸۷۳ و بین برتانیه و افغانستان در سال ۱۸۹۳که رودخانههای پنج و پامیر به مرز بین افغانستان و امپراتوری روسیه مبدل کرد عملاً منطقه تاریخی واخان را شکافت. در سمت جنوبی آن، قرارداد خط دیورند در سال ۱۸۹۳ مرز بین هند برتانیه و افغانستان را مشخص کرد. این باعث شد که نوار باریکی از زمین به عنوان حائل بین دو امپراتوری باقی بماند. در دهه ۱۸۸۰، تحت فشار برتانیه، عبدالرحمن خانه حکومت افغانستان را بر واخان تحمیل کرد.
در سال ۱۹۴۹، زمانی که مائوتسه تونگ تسلط کمونیست ها بر چین را به پایان رساند، مرزها برای همیشه بسته شد، مسیر ۲۰۰۰ ساله کاروان ها همه بسته شدند و راهرو باریک واخان به یک بن بست تبدیل شد. هنگامی که در ۱۹۷۹ قشون سرخ شوروی به افغانستان حمله کرد، واخان را اشغال کرد و و پوسته های نظامی قوی در سرحد بروغیل و مناطق دیگر ساخت. آنها برای سهولت دسترسی، پلی بر روی رودخانه پامیر در پریپ، نزدیک به گز خان ساختند. با این حال، منطقه شاهد کدام درگیری نبود.
در سال ۲۰۱۰ گزارش های واصله از واخان نشان دادند که منطقه در صلح بسر برده و تحت تأثیر جنگ در بقیه نقاط افغانستان قرار نگرفته است.
پاکستان در جستجوی راه حل برای رهایی از بحران اقتصادی و سیاسی دامنگیر آن:
پاکستان که اکنون با از دست دادن منبع بزرگ درآمد که با بیرون رفتن ناگهانی نیروهای ناتو از افغانستان بوقوع پیوست، مواجه است، باید با یک بحران عمیق اقتصادی ناشی از یک کسر عمده در تولید ملی، فقدان مواد خام، محدودیت های بازار فروش برای تولیدات صنعتی و زراعتی، عدم دسترسی مستقیم به بازار فروش آسیای میانه، فساد اداری، ارتشا و غارت بیوروکرات ها و بیکاری روز افزون پنجه نرم کند، ناگزیر از آن است طرق جدیدی را برای حد اقل رفع این بحران بزرگ جستجو کند. طوری که قبلا تذکر رفت، پروژه انکشاف اقتصادی پاکستان با چین نیز که بیشتر روی اعمار جاده ها و پل ها برای مقاصد ترانسپورتی (پروژه چینی امتداد کمر بند و اعمار شاهراه ها برای مقاصد استراتیژیکی پیکن) متکی بود با بن بست مواجه است. بنابراین اسلام آباد باید به امیدواری خود از نصب مجدد نوکران دست نشاند و عقبگرایش در پیکره سیاسی افغانستان جامه عمل می پوشانید. البته این امیدواری های دولت مداخله گر پاکستان از وجود یک دولت وابسته به او بویژه وقتی به نخستین انگیزه های حکومت پاکستان از ایجاد طالبان در عصر بینظیر بوتو توجه می کنیم، یک امرتازه به نظر نمیخورد، بلکه این امیدواری ها از مدت ها قبل نزد دولت پاکستان وجود داشت.
در آن زمان هدف بوتو واقع این بود که افغانستان نوین خود را دور از هند ودر زیر یوغ پاکستان نگهدارد، زیرا طوریکه اکنون کاملا روشن بود اتحاد شمال و احمدشاه مسعود رهبر آن در جیب روسیه و هندوستان بودند. بوتو از این معامله انتظار داشت تا ثروت هنگفتی را از مدرک صنعت حمل و نقل تحت
نظارت پاکستان که باید از کابل عبور می کرد و چون یک تجارت مدرن راه ابریشم با بازار آسیای بود بدست آورد. به همین ترتیب امتداد پایپلاین انتقال گاز از ترکمنستان که به نفع پاکستان بود تا افغانستان. در ضمن او با اینکار میخواست از افغانستان منحیث یک پایگاه آموزشی برای جنگجویان پاکستانی و گسیل این جنگجویان به کشمیر استفاده کند.
لیکن با آمدن مجدد طالبان و تغییرات عمده اقتصادی و سیاسی ای که در منطقه رونما شد و در این میان اسلام آباد خود را نزدیک تر به عملی ساختن طرح های تاریخی خود در منطقه احساس می کرد، یکبار دیگر به فکر همان راه کوتاه تر و حل آسانتر برای مشکل صدور امتعه خود به بازارهای آسیای میانه افتاد، و این راه کوتاه و آسان غصب واخان افغانستان بود. پاکستان همیشه خواهان ساختن یک شاهراه و پل درامتداد واخان برای رسیدن به آسیای میانه بود. بنابر این غصب و ادغام واخان ضرورت عبور پاکستان را از خاک افغانستان کاملا مرفوع می ساخت والبته رژیم توطئه گر پاکستان و مطبوعات دستوری آن کشور در کوبیدن این طبل زمینگیری به شیوه استعماری هیچگونه فروگذاشت نکردند. اما چیزی را دولت اسلام آباد از دانستن آن عاجز بود و یا نمیخواست دیگرانی آنرا نیز آنرا بدانند ، این بود که با ادعای واخان، او دیگر نمیتوانست معاهده روی خط دیورند را به رسمیت بشناسد. این در حقیقت بدان معناست که پاکستان باید قلمرو بزرگی که از چترال تا کویته امتداد دارد به افغانستان باز گرداند.
پاکستانی ها پس از تسلط مجدد طالبان بر افغانستان، ستون هایی را در منطقه واخان برپا کرده بودند. مردمان محل تا کنون بیشتر حصارهای سیم خاردار و پوسته های نظامی را در امتداد خط دیورند در ولایات خیبر پختونخوای پاکستان تخریب کرده اند. این اقدامات و عکس العمل مردم محل در برابر یک تجاوز عریان دیگر بر خاک افغانستان، هردو پاکستان و چین را تکان داده است.
غلام حیدرخان، یکی از رهبران قومی فیض آباد به یکی از خبرنگاران گفته است ۴۰ روز پیش از مرز واخان دیدن کرده است. او گفت که نیروهای سرحدی افغانستان در آنجا مستقر هستند. او همچنان گفت که پاکستان در منطقه سرحدی ای به نام بروگل در ۱۰ کیلومتری خاک افغانستان یک قلعه ساخته بود و افزود که این تأسیسات اکنون توسط افغان ها تخریب شده اند.

صفدر «سفاح «