جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

مکثی درباره ای تاریخ و هویت نورستانیان امروزی یا کافرستان قدیم

نويسنده: نور احمد جنا

علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی با تعبیر و برداشت مخاطبین و تهییه کننده گان این علوم یعنی جامعه شناسان و تاریخ نویسان همراه است. اگرچه آنها در ایجاد آثار شان از متد علمی استفاده نموده باشند ولی خالی از دخالت جهان بینی شان در تکوین این علوم نیست.

در عصر ما این مساله به وضوح دیده میشود. ما جامعه شناسان، فیلسوفان و تاریخ دانان لیبرال، مارکسیست، ناسیونالست و مذهبی و غیر مذهبی داریم که هرکدام شان ادعای موثق بودن و درست بودن روایت هایشان را می کنند. اما یک مساله آشکار است که هیچ کدامشان علیرغم ادعای بی طرفی شان بی طرف نه بلکه ترجمان یک فلسفه و جهان بینی اند که خواهی نخواهی وابسته به آن اند.

این مقدمه را بخاطر گفتم که من از چندین سال بدینسو علاقه مند مطالعه هویت و گذشته تاریخی مردمان کنونی نورستان یا کافرستان قدیم که من وابسته به آنان هستم، می باشم. اگرچه تثبیت هویت و نژاد خاص مسئله بسیار پیچیده است و مطالعات جدید بیانگر این است همه انسانها به اساس مطالعه دی، این، ای شان مشترکات زیاد باهم داشته و بالاخره تک سلولی ها می رسند.

اما تفاوت های فرهنگی در میان انسانها وجود داشته و دارند که در اثر زندگی مشترک گروهی از انسانها برای مدت زمان طویل در یک محیط مشترک باعث ایجاد رسم و رواج مشترک گردیده و آنان را از لحاظ فرهنگی با سایر همنوعان خود متفاوت می سازد.

من در طول مدت که با این مساله در گیر بوده ام با چندین نوع روایت ها که هر کدامشان به نوشتن تاریخ این مردمان پرداخته اند روبرو بوده ام.

تاریخ نویسان ناسیونالیست کوشیده اند منشای اجداد مردم نورستان را به آریایی ها نسبت دهند.خصوصا کسانی که در نوشته های به اصطلاح آکادمیک بنابر وابستگی های ایدئولوژیک شان شروع به روایت گذشته تاریخی این مردمان نموده اند.

مشکل اساسی که بتواند تا حدی این مردم را منشای اجداد شان برساند، شفاهی بودن زبان و نبود اسناد کتبی تاریخی در میان این گروهی از مردم است. و اکثر اسناد کتبی که در باره شان در گذشته ها خصوصا در قرن هجده و هفده و یا پیش از آن نوشته شده اند توسط سیاحین و و مردم شناسان و زبان شناسان غربی نگاشته شده که چیز های درباره پیشینه اجداد شان گفته اند ولی موثق و با استناد نیستند.

هنگامیکه امیر عبدالرحمن خان می خواست این جغرافیای مستقل را تسخیر و بخش افغانستان سازد، توام با لشکر کشی و تهاجم، تبلیغات قریشی بودن و منشایی عربی داشتن اینان را در بین مردم آغاز کرد تا بتواند با این کار تسخیر و الحاق این سرزمین را آسان تر سازد و نوعی احساس تعلق مردمانش را با آیین و دین جدید ایجاد نماید؛ ولی بعد ها، وقتی پروسه ای تاریخ نویسی ناسیونالیستی آغاز گردید بنابر نیاز این پروسه برخی محققین تاریخ با نظر داشت منافع ملی و هویت سازی مشترک، نورستانیان را شاخه ای از آریایی ها و وابسته به قبیله ای الینا، یکی از اجداد قبایل آریایی ها در جنوب هندوکش دانسته اند که هزاران سال قبل از موطن اصلی شان در آسیای میانه کوچ نموده و بالاخره در جنوب هندوکش مستقر شده و دین و آیین کهن خود را برای قرنها نگه داشته اند.

در این میان با ایجاد خط دیورند و تقسیم شدن اکثر اقوام در دو خط دیورند نورستانیان نیز یک بخش از مردمان نش بنابر عدم پذیرش اسلام و یک بخش دیگر آنان که از قدیم در آن طرف خط بنام «کلاش» یا کیلاش سکونت داشتند در دو طرف خط دیورند تقسیم شدند و بخش دو کشور گردیدند.

با رشد جهانگردی و دیدار هزاران سیاح از منطقه مردمان کیلاش که هنوز به دین آیین گذشته مانده بودند این مردم مرکز توجه سیاحین و مردم شناسان قرار گرفتند و شکل زندگی و رسوم منحصر به خود این مردم، کنجکاوی سیاحین و پژوهشگران را زیاد تر ساخت. برخی پژوهشگران با نظر داشت شیوه زندگی و رسوم و زبان اجداد این مردمان را به اسکندر مقدونی نسبت دادند و بقایای نسل یونانیان در در سرزمین هندوکش پنداشته اند.اما تا هنوز ثابت نشده است که مردمان کافرستان قدیم یا نورستان امروزی منشای اصلی شان کجا بوده و اجدادشان کیست.

اگرچه دانستن حقایق تاریخی مهم است ولی در بحران تحلیل و روایت ها ما را بجای نمی رساند. به نظرم صرف نظر از اینکه نژاد و گذشته این مردمان چیست، مهم این است چگونه می توانیم این مردمان را در عصر حاضر از رفاه و آسایش و حقوق انسانی شان برخوردار سازیم.

روایت ها و برداشت های کسانی که فرسخ ها از این مردم دور هستند و یا کسانیکه برای صرف برای پژوهش هایشان در دوران فراغت این مردم را موضوع تحقیق خود قرار می دهند و بنابر ذهنیت و ایدئولوژی حاکم روایت های خود را می نویسند کمکی به بهبود زندگی این مردمان نمی کند.

به اساس تئوری های رهایی بخش، زندگی با خوردن و نوشیدن آغاز می شود. برای انسانها فهم این مساله ضروری و مهم است که این مردمان که به هویت، مذهب و نژاد تقسیم ساخته شده اند، سهم شان از نعمات مادی چگونه است و با چه نوع حاکمیت سرو کار دارند. آیا توزیع نعمات مادی در کشور و نظامی که زندگی می کنند عادلانه است یا خیر؟

این نوع پرسش ها و نگرش می تواند ما را کمک کند که از زندگی کوتاهی که انسانها درین کره خاکی دارند، آن را به بهترین وجه زندگی کنند و از رفاه و آرامش برخوردار شوند. این با رجوع به نژاد و نسب و هویت گذشته حل نمیشود؛ بلکه با ایجاد نظام که بتواند استثمار و ستم را ریشه کن ساخته و فاصله ها طبقاتی را از بین ببرد، امکان پذیر است.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

یک وبسایت یا وبلاگ در WordPress.com بسازید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: